ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این دل دیوانه ام در خود گمان دارد هنوز/لال و خاموش گشته است اما زبان دارد هنوز
چون امید وصل باشد همچنان بر عهد خود/پای بند است گرچه سختی را به جان دارد هنوز
ساقیا جامی بده بهر دل دیوانه ام/آرزوی صحبتی با گلرخان دارد هنوز
بلبلی با نغمه ای چون در قفس نالد زعشق/در سرش سودای پرواز جنان دارد هنوز
در بهار زندگی سودای زلفت بود و بس/گاه پاییز است،چقدربرگ خزان دارد هنوز
دل بسی خون در کف است مطرب بیا سازی بزن/پنجه ات نازم که شور و دیلمان دارد هنوز
یوسفم آخر کجایی مُردم از زین انتظار/این دل یعقوبیم آه و فغان دارد هنوز
درد هجرانت بسی تلخ است به کامم دلبرا/چشم مستم همچنان آب و روان دارد هنوز
ای صبا گر با خودت آورده ای پیغام دوست/گوهر اشکی به لب بخت جوان دارد هنوز
گفته اند چون نقطه بخت است میان آسمان/چشم سر حیران میان اختران دارد هنوز