شهدای اسلام آباد اهواز

تقدیم به شهدای مظلوم اسلام آباد

قابل تو جه عزیزان وبسایت سردار رشید اسلام شهید حاج سید حمید تقوی فر 

افتتاح گردید 

آدرس: http://www.sardartaghavi.com/

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم بهمن ۱۳۹۳ساعت 8:30  توسط سید ذاکر  | 

 

http://www.eltezamnews.com/images/DAAY_2/IMG-20141228-WA0010.jpg

 

خوزستان کانون جوشان ایثار و شهادت و دژ مستحکم مدافعان راستین ولایت است.خوزستان پایتخت مقاومت ایران اسلامی است.امروز و در راه پاسداری از آرمان های سترگ نهضت کربلا و اهداف سید و سالار شهیدان مردم ولایتمدار خوزستان لاله معطری از بوستان انقلاب را تقدیم دافع از اسلام نمودند.پرنده سبک بالی دیگر از دیار کوت عبدالله همیشه قهرمان در سپهر شهادت عروج کرد.آری پس از سردار شهید جبار دریساوی (فرید حمیدی) ،شهید حسن حزباوی ،اینک سردار حاج سدحمید تقوی فر  فرزند غیور و دلاور خطه کربلای ایران در مسیر جهاد و مبارزه با گروهک های تکفیری و ساخته و پرداخته رژیم صهیونیستی و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و تقدیم خط سرخ ولایت کرد و ثابت نمود که مردم خوزستان همیشه پا در رکاب ولایت و پاسدار اسلام و مذهب مترقی تشیع هستند.

 

سردار شهید حمید تقوی پس از سالها تلاش و مجاهدت در عرصه های مختلف ۸ سال دفاع مقدس و حراست و پاسداری از انقلاب اسلامی و آرمان های امام راحل (ره) اینک و در مقابله با گروهک اموی و صهیونیستی و دفاع از حریم اهل بیت (ع) در عراق به فیض عظیم شهادت نائل گشت.سردار تقوی بعد از ظهر دیروز  در اطراف شهر بلد توسط تک تیراندازان داعش که در بالای تیر برق کمین کرده بودند مورد اصابت قرار گرفت..او جانباز دفاع مقدس و پس از ارتقای سرلشکر شهید علی هاشمی به فرماندهی سپاه ششم مسئولیت سپاه حمیدیه را بر عهده گرفت و توانست با محوریت فرزندان غیور این خطه ماشین جنگی دشمن را ناکام سازد..پدر بزرگوار سید حمید در عملیات خیبر و اخوی ایشان سیدخسرو تقوی در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسیدند و ایشان سومین شهید این خانواده است.د.،شهادت سردار پاسدار سید حمید تقوی  را به پیشگاه ولی عصر عج ،مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای ،مردم غیور استان خوزستان و خانواده معظم ایشان تبریک و تسلیت عرض می نمائیم.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم دی ۱۳۹۳ساعت 7:49  توسط سید ذاکر  | 

چهارمین یادواره سرداران و هفتاد و پنج شهید  دشت بزرگ و نمایشگاه دفاع مقدس برگزار میگردد .

سخنران : نماینده ولی فقیه در بسیج ،حجت الاسلام تویسرکانی  

خاطره گو : جانباز 8سال دفاع مقدس ، سید ناصر حسینی( نویسنده کتاب پایی که جا ماند)

مداح : حاج رضا نبوی  

زمان : پنجشنبه 8 اسفند ساعت 14:30  

مکان : اهواز ،گلستان ، گیت بوستان

+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۲ساعت 14:35  توسط سید ذاکر  | 



این نوشته از طرف جناب آقای طاها عرب زاده فرستاده شده و بنده بدون

هیچ تصرفی نوشته رو ثبت می کنم


--------------------------------------------------------------------------------

http://www.uploadax.com/images/01419699411766891926.jpg
+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 11:23  توسط سید ذاکر  | 

http://upload7.ir/images/40837169090397905314.jpg

http://upload7.ir/images/57238139130730671992.jpg



http://upload7.ir/images/92159179224632338866.jpg


http://upload7.ir/images/72012948306712422099.jpg

http://upload7.ir/images/58904563790299015617.jpg

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ساعت 20:38  توسط سید ذاکر  | 


از: سجاد محمدي فرزند شهيد دفاع مقدس

به: عليرضا و آرميتا فرزندان شهداي هسته اي

 

۱- سلام کوچولوهاي دوست داشتني

شما که از نژاد صبح روشنيد

و سند چشم انداز 1404

۲- اگر از حال من بخواهيد

ملالي نيست جز بيست و چند سال دلتنگي

و بغضي که با من بزرگ شد و نشکست!

۳- «وقتي چشم باز کرد

همه جا سياه پوش بود

پسري که چهل و سه روز بعد از پدر به دنيا آمد!»

۴- در حسرت يک قاب عکس

مي‌‌تپيد

پسري که در آغوش پدر عکس نداشت!

۵- چشم باز کرد

پدر نبود

مادر مچاله بود

اما غرور و سربلندي بود

حالا او مطمئن است

بدون پدر مي تواند...

اما بدون آرمان‌هايش هرگز!

۶- شانه ام بوي يتيمي مي‌دهد

لبخند مي‌زنم و محکم مي‌ايستم

تا همرزمان پدر

نشاني‌ام را گم نکنند!

۷- من نفرت دارم

از آنهايي که

به سختي دست بر سر مي‌کشند

ولي به راحتي

دست از آرمان‌هاي پدر مي‌کشند!

۸- از امريکا نمي‌ترسم

ترسم از آنهايي‌ست

که از امريکا مي‌ترسند!

۹- وقتي حضرت آقا

شما را در آغوش مي‌گيرد

آب مي‌شوم

بهانه گير شده‌ام

دارم پير مي‌شوم!

۱۰- پدران شما

ميراث دار خوبي براي پدرم بودند

بايد مواظب باشم

کساني براي ميراث پدران شما

دندان تيز کرده‌اند!

بدرود

 

پروانه نجاتی

۱۲ آبان ماه ۱۳۹۱

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ساعت 20:5  توسط سید ذاکر  | 

 

به نام  خدای شهیدان

غلامرضای عزیز امروز چقدر جایت خالی بود در مراسم پسرت سجاد......

وقتی غروب شد ومراسم تمام ،خیلی دلم شکست از نبودنت، چشم های سجاد تو را

 می طلبید ....

من چه می گویم خدا خودش می گوید تو " عند ربهم یرزقونی "تو هستی !!که آوازه ات

 پیکره ی زمان و مکان را مست کرده.........

حتم دارم تو در آن مجلس بودی این را از غروب جمعه فهمیدم، از خنده معنادار سجاد،

 می دانم همیشه با سجاد بودی حتی آن وقت ها که اشک می ریخت برای نبودنت ، اما

 تو بودی !!........چشم ما ندید تو را ،ولی حتم دارم سجاد هم بودنت را حس کرد......ب

رای من دعا کن ، برای سجاد دعا کن، برای سجاد ها دعاکن، آخر تو را خدا روزی

داده پس کریم هستی .............

یاحق

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:35  توسط فانی  | 

 

 

با سلام دوستی برای بنده مطلبی گذاشته بود که توش ذکر کرده بود وصیت نامه شهیدان تقوی فر

رو به ایمیلم فرستاده....ایمیل قبلی من مسدود شده ایمیل جدید من t.toba84@yahoo.com میباشد لطفا دوباره مطلب را بفرستید 

باتشکر

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:20  توسط سید ذاکر  | 

+ نوشته شده در  سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ساعت 18:24  توسط قطب الدین  | 

نام و نام خانوادگی: غلامرضا محمدی

نام پدر: ابراهیم

تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۰۷/۰۱

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۴

رجعت پیکر مطهر: ۱۳۷۷/۱۰/۲۵

محل تولد: اهواز

وصیتنامه:

بسمه تعالى
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله با اموالهم و نفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.
آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهاشان در راه خدا جهاد نمودند مقامشان نزد خدا برتر است و آنها به موهبت عظیم رسیده است. (جاهدوا فى سبیل الله بیدکم ان لم تقدروا فجاهدوا و ابا لستکم ،فان لم تقدروا فجاهدوا بقوبکم، (على علیه السلام). در راه خدا با دستهایتان جهاد کنید اگر نتوانستید با زبانتان جهاد کنید و اگر نتوانستید با دلهاتان، یعنى حداقل در دلتان مبارزه با خدا را داشته باشید. با سلام و درود فراوان  بر منجى عالم بشریت حضرت مهدى امام زمان (عج) و با سلام درود فراوان بر نا ئب بر حقش و امید تمامى مستضعفان جهان حضرت امام خمینى روح الله و با سلام و درود بر کلیه به خون غلتان اسلام از صدر تا کربلا ى و حسینى از آن تا کربلاى ایران .جهاد و مبارزه امرى است بسیار مهم ویعنى شهادت و شهید شدن است مسئله ،مسئله رزم و نبرد است بین اسلام و کفر . آیا قلم میتواند حول این امر مهم بچرخد و چیزى ننویسد و یا زبان توانایى آن را ندارد که حق را ادا و آنچه را که باید ادا کند سخن بمیان آورد پس چگونه ما که غرق در دنیاى جهان فساد هستیم که باید روى آوریم و چطور حقایق را نفهمیم جواب فقط یک راه و آن ارتباط با صراط مستقیم است یعنى از راه وحى وامامت و نبوت است .و طهارت و به این وسیله به حقایق پى خواهیم برد که چگونه درس ایثار و جهاد و فداکارى و ارزشهاى انسانى و سرانجام شهادت را به ما آموختند .انقلاب اسلامى مانیز و برکت همین خاندان تولد یافت و رشد و نمو کرد و هر روز بر عظمتش افزوده گشت و میگردد و وحشت و ترس در دل استکبار جهان انداخته که نه شرق و نه غرب قادر به اتکار آن نیستند .امروز اسلام حیاتى به خود گرفته و بدیهى است که استقرار حکومت اسلامى دیگر جا یى براى استکبار جهانى باقى نمانده است و قدر مسلم این است که آنان تمام قواى خود را براى از بین بردن اسلام و انقلاب جهانى اسلام در جهان بسیج خواهند کرد .و اما برمیگردیم به گذشته ظاهرا جنگ خندق است که حضرت محمد(ص) صدا سر میدهد (سیر الایمان کله و الى المشرک کله) یعنى تمام ایمان در برابر تمام  شرک و کفر و اکنون فرزندش امام خمینى امام امت این گونه سخن میگویند تا بانگ لا الا الله محمد رسول الله در جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه هست ما  هستیم یعنى امروز انقلاب اسلامى ایران در برابر تمامى استکبار جهانى. پس خواهر و برادر مسلمان تا میتوانید خود را به این انقلاب و این حکومت نزدیک کرده و خدمت کنید به موضوع که ممکن باشد تا انشاءالله تعالى به صراط المستقیم خدا برسید.
در خاتمه از خانواده‌ام و بقیه بستگان طلب بخشش و حلالیت کرده و از کلیه همکارانم نیز طلب بخشش میکنم و اگر هم روزى بدى از من به شما رسیده که باعث ناراحتى شده از شما میخواهم که مرا ببخشید. دعا براى امام را فراموش نکنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى(عج) خمینى را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

+ نوشته شده در  جمعه هفدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 13:1  توسط سید ذاکر  | 

+ نوشته شده در  جمعه هفدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 12:57  توسط سید ذاکر  | 

                                             بسم الله الرحمن الرحیم 

 

یا ولی المومنین یا غایه آمال العارفین یا غیاث المستغیثین یا حبیب قلوب الصادقین. 

ای صاحب اختیار مومنان ای نهایت آرزوهای عارفان ُ ای فریاد رس فریاد خواهان ُ ای محبوب دلهای راستگویان و ای خدای جهانیان ُگواه باش در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم ولی ترا بهترین دوستها ُ آمالها و عشقها یافتم ُ پس مرا بسوی خودت فرا خوان .شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی بریدم تا به تو بپیوندم ُ خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حرکت کردم و اینکه فقط پیوستن به تو را انتظار دارم . خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی خسته شده ام و یا خواسته باشم که از این دنیا فرار کنم بلکه میخواهم گناهانی که انجام داده ام بوسیله رنج کشیدن در راه تو و ریختن خونم به خاطر تو پاک گردد ُ میخواهم شهید شوم تا اگر زنده ام موجب رشد دیگران نشده است خونم بتواند این موضوع را جبران کند و درخت انقلاب را آبیاری نماید ُ میخواهم شهید شوم تا خونم به علی (ع) و حسین (ع) گواهی دهد که رهرو راهشان بوده ام. پدر و مادرم امیدوارم که در شهادتم گریه نکنید ُ مادر از تو میخواهم که همچون زینب (س) شجاع باشی و به دیگر مادران شهدا دلداری بدهی ُ پدر از تو میخواهم که مثل پدران شهدا صبر و حوصله داشته باشی و از شما معذرت میخواهم که نتوانستم شما را ببینم و مرا حلال کنید و از شما معذرت میخواهم که نتوانستم وظیفه ام را نسبت به شما انجام دهم . در این لحظات آخر احساس میکنم که دیگر در بین شما برادران نخواهم بود و از تمامی برادران و خواهران و دوستان و اشنایان حلالی می طلبم . 

محمد قطب الدین 

+ نوشته شده در  جمعه دهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 3:49  توسط سید ذاکر  | 


ناصر دشتستانی

نام و نام خانوادگی:ناصر دشتستانی

نام پدر:طاهر

تاریخ تولد:۱۳۴۰/۰۹/۲۵

محل تولد:اهواز

تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۰۲/۱۰

محل شهادت:خرمشهر

+ نوشته شده در  جمعه بیستم مرداد ۱۳۹۱ساعت 17:10  توسط سید ذاکر  | 

رحمن خسروشاهی

نام و نام خانوادگی: عبدالرحمان خسروشاهی

نام پدر: مصطفی

تاریخ تولد:۰۷/۰۱/۱۳۳۹

تاریخ شهادت:۰۴/۰۴/۱۳۶۷

محل تولد:اهواز

محل شهادت: خرمشهر

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۱ساعت 0:35  توسط سید ذاکر  | 

وصیت نامه شهید احمد قطب الدین  

تاریخ شهادت 1/1/1361 

عملیات فتح المبین ،منطقه دشت عباس 

------------------------------------------------------------------------------------

 بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" بل احیاء عند ربهم یرزقون 

با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و درود و سلام بی پایان به مجروحان،معلولان و شهیدان از کربلای هابیل تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای خمینی .پدر و مادر گرامی به چه چیزی می اندیشید به برگشتنم یا به شهادتم،آری پدر و مادر عزیز، یاران همه رفتند ،مالها دادند،جانها فدا کردند،خونها بر زمین ریختند و کربلاها را بوجود آوردند اما ما ماندیم که باید رهرو راه آنها باشیم ولی با این همه خونریزی من چگونه میتوانم برگردم ،آری من نمی آیم ،من میروم تا خصم خدا این آمریکای جنایتکار را چه با سرنیزه و چه با خونم آنرا از سرزمین پاک و خونین ایران بیرون کنم ، مادر ،حسین علیه السلام فریاد زد هل من ناصر ینصرنی فکر می کنید من چگونه میتوانم آن را بی یار و یاور بگذارم به خدا قسم مادر آنقدر می روم ،آنقدر میجنگم و آنقدر نابود می کنم خصم را تا خونم فی سبیل الله بر زمین بریزم ،برادران بیدارتر شوید چرا به بهشت شهدا سر نمی زنید و چرا فکر نمی کنید اینهایی که به خون خود غلتیده اند دلیلش چیست ،چرا به جبهه نمی آیید و جنایات صدام را بنگرید؟ آری برادران دعا کنید برعمر رهبر انقلاب ،دعا کنید بر فرج حضرت ولی عصر (عج) و گریه کنید برای ترس از خدا . پس از شهادتم هنگام دفن مشتم را گره کنید و چشمانم را باز بگذارید و پرچم سبزی بر درب منزلمان نصب کنید. آری افضل است شهادت از همه چیزها . السلام علیکم و رحمت الله و بر کاته  .                                                              احمد قطب الدین

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 1:51  توسط سید ذاکر  | 


نصرالله تقوی فر

نام:سید نصرالله

نام خانوادگی:تقوی فر

نام پدر:سید محمدقلی

تاریخ تولد:۱۳۱۰/۰۶/۰۶

محل تولد:اهواز

تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۱۱

محل شهادت:طلایه

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 0:11  توسط سید ذاکر  | 


عبدالرحیم عرب زاده

نام و نام خانوادگی :عبدالرحیم عرب زاده

نام پدر :حسن

تاریخ تولد:۱۳۳۷/۰۳/۰۱

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۲/۱۰

محل  تولد : اهواز

محل شهادت :شلمچه

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 0:9  توسط سید ذاکر  | 

 

عبدالحسن دشتستانی

 

نام:عبدالحسن
نام خانوادگى:دشتستانى
نام پدر:صفر
تاریخ‌تولد:۱۳۳۷/۰۱/۰۱
محل‌تولد:اهواز
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۱/۰۹
محل شهادت:شلمچه

وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
وصیت‌نامه خود را در تاریخ ۲۰/۵/۶۵ در محل کار خود شروع به نوشتن کردم چون هر فرد مسلمان باید همیشه به فکر دنیاى دیگر و دنیاى باقى باشد. دنیایى که براى ما مسلمانان معلوم هست و کار ما نیز معلوم است که به کجا کشیده مى‌شود و اعتقاد به خدا داریم و خداوند تبارک و تعالى براى ما کتابى به نام قرآن فرستاده که بشر را هدایت کند. هدایت افراد که راه خود را گم کرده‌اند و من یکى از آنها مى‌باشم و پشیمان هستم خداوندا نمى‌دانم چکار بکنم و نمى‌دانم خدا توبه مرا مى‌پذیرد یا نه؟ من که مى‌دانم کسى را جز او ندارم به او پناه مى‌برم و به نوشتن ادامه مى‌دهم. افرادى هستند که از من دلگیر مى‌باشند و یا با همدیگر صحبت نمى‌کنیم مرا ببخشند و از آنان پوزش مى‌طلبم و امیدوارم که مرا ببخشند.

+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 1:59  توسط سید ذاکر  | 

نام و نام خانوادگی:سعید دشت بزرگ

نام پدر:علی

تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۵/۰۱

محل تولد:اهواز

تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۱۲/۰۱

محل شهادت:فاو

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                                          تاریخ ۴/۱۲/۱۳۶۳ با درود به رهبر انقلاب اسلامى ایران، امام خمینى و با سلام به ملت غیور پرور ایران و به نام الله و رزمندگان اسلام ، سلام عرض میکنم:
بنام الله پاسدار حرمت خـون شـهیدان و بـه نـام حـسین یـاور شـهیدان، بـار خـدایا ایـن وصیت نامه را زمانى مى‌نویسم که در حال خدمت مقدس سربازى هستم و تمام وجود من غرق در گناه شده و آنقدر گناهکار و معصیت‌کار هستم که اگر قلب مرا بشکافند لکه‌اى سیاه در آن مى بینند که نشانگر گناهان کبیره‌اى است که من در حال زنده بودن انجام میدادم و حال از خدا طلب بخشش میکنم . هر چنان که قابل بخشش نیستم ، بار خدایا اگر من تابحال خلافى به دیگران چه دوست و آشنایان کردم مرا ببخشند چون من گناهکار هستم و اگر قرار شود که آنها هم مرا نبخشند من با مصیبت و گناه از بین میروم و نزد انبیاء باید جوابگو باشم و اگر کسى از من طلبى دارد از خانواده‌ام طلب کنید و اگر چیزى از دیگران میخواهم به خودش میبخشم و هر مقدار چیزى را که دارم به مادر خود میبخشم: کلا هر چیزى که میخواهد باشد. اما پیامى از من گناهکار به ملت غیور پرور، هر آنچه که من کوچکتر از آن هستم که پیامى به ملت بدهم ولى به هر حال است از خواهران میخواهم حجاب اسلامى خود را رعایت کنند و براى برادران سرمشق باشند و بار خدایا اگر در نمازهاى کوتاهى کردم مرا ببخشى و از خانواده خود میخواهم که نمازهاى عقب افتاده من را بخوانند و از خواهر و برادرانم طلب بخشش میکنم . و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. با درود به روان پاک شهید. و من الله التوفیق .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
ما مثل امام حسین(ع) در جنگ وارد شدیم و مثل امام حسین(ع) باید به شهادت برسیم (امام خمینى)
سعید دشت‌بزرگ  

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 13:55  توسط سید ذاکر  | 

نام و نام خانوادگی:عزیز دشت بزرگ

نام پدر:موسی

تاریخ تولد:۱۳۴۷/۰۷/۱۲

محل تولد:ام المطمیر

تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۳۰

محل شهادت:فاو

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم
و قاتلواهم حتى تکون فتنه.(بکشید آنان را تا دیگر فتنه نکنند).
وصیت نامه خود را با حمد و ستایش خداوند متعال و تبارک و تعالى اغاز میکنم . انسان موجودى است متولد میشود و رشد میکند و به حیات خود ادامه میدهد و سپس میمیرد . انسان خواه و ناخواه باید این جهان را ترک کند و به جهان آخرت سفر کند . در این صورت باید توشه آخرت را مهیا کند زیرا کتاب و حسابى است و در راه سفر خطرات زیادى او را تهدیدى میکند ، پس چه بهتر که در این جهان عمل خیر و شایسته انجام دهیم تا در راه سفر از خطراتى که ما را تهدید میکنند به آسانى بگذریم تا در این جهان به درجه قرب و کمال واقعى انسانیت برسیم تا چنانچه اگر خواستیم این جهان را ترک کنیم با خاطری آسوده از نتیجه اعمال خویش با توجه به این حدیث پیامبر که میفرماید:(الدنیا مزرعه الاخره) یعنى دنیا مزرعه آخرت است و هر چیز را در این جهان بکاریم در جهان آخرت برداشت میکنیم ، این جهان فانى را ترک کنیم .
( روزى باید از این دنیا رفت چه با ذلت و چه با افتخار پس بگذار با افتخار برویم . پدر و مادر گرامى اگر چنانچه از من بدى و یا کارى ز من سر زده باشد که مایه ناراحتى شما گشته است مرا اول به بزرگى خداى تبارک و تعالى و بعد به بزرگى خودتان مرا ببخشید . اگر من شهید شدم و خدا این افتخار بزرگ را نصیب من کرد ، دوست دارم قبر مرا در کنار قبر برادر شهیدم غلامعباس دشت بزرگ دفن کنید . والسلام .
(خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار)
(دوست دارم خدا مرا نیامرزیده از این دنیا نبرد)
مادر جان تو را به خداى بزرگ قسمت میدهم که مرا ببخشى زیرا در آن جهان اولین چیزى که مى‌پرسند در مورد والدین است. مادر جان مبادا در فراغ من سوگوارى کنى و بر سر و صورت خود بزنى ، مبادا لباس سیاه بپوشى ، چون این عمل شما موجب خوشحال دشمنان اسلام میباشد .
اگر من شهید شدم دوست دارم پنجشنبه شب در خانه ما دعاى کمیل برگزار کنى . مبادا از یاد فقرا غافل شوید چون خدا هر کس را که از دیگر برادران و خواهران مسلمان خود غافل شوند دوست ندارد و دست تو و پدرم را میبوسم و بر این بوسه افتخار میکنم. از دور دعاگوى شما هستم. از دوستان و آشنایان تقاضاى مغفرت و بخشش طلب کنید تا خدا هم مر ببخشد . مادر جان من تقریبا دو ماه روزه مغروض هستم ، خواهشمندم اگر توانستى کفاره آنان را داده و یا به جاى آنان براى من روزه بگیرى.
مادر جان مرا در نمازها و دعاهایت دعا و یاد کن و از خدا براى من طلب مغفرت بنما تا شاید خداى بزرگ مرا به بزرگوارى خودش ببخشد . دیگر عرضى ندارم. والسلام
عزیز دشت‌بزرگ

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 13:55  توسط سید ذاکر  | 

نام و نام خانوادگی:هاشم دشتستانی

نام پدر:صفر

تاریخ تولد:۱۳۴۹/۱۰/۳۰

محل تولد:اهواز-شکاره

تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۰۴/۱۶

محل شهادت:کردستان

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم
و سابق و سابق اولئک مقربون  . پیش گیرندگان ، پیش گیرندگان در کارها رستگارند.(قرآن کریم)
این وصیت نامه‌ها انسان را میلرزاند و بیدار میکند (امام خمینى)
از آنجا که هر انسان موظف است وصیت خود را بنویسد من هاشم دشتستانى در تاریخ ۳/۴/۶۶ دور از خانه و اقوام و دوستان وصیت خود را مینگارم . پدر و مادر عزیزم ازاین که خدا مهر پدرى و مادرى را در دل من جاى داده است بى نهایت از خداى خویش سپاسگزارم . پدر و مادر عزیزم از اینکه برایم زحمت کشیدید و من را به لطف الهى به ۱۷ سالگى رسانیدید سپاسگزارم و در این سالها باعث زحمت شما شده‌ام و شــما را زحـمت داده‌ام و از اینکه نتوانستم رضایت شما را برآورده کنم و زحمات شما را جبران کنم و فرزند خوبى براى شما و برادرى خوب براى خواهر و برادرانم باشم ، پوزش میطلبم .
پدر و مادر و خواهر و برادرانم این جسم از خداست و امانت است که باید پس بدهیم و اگر جسم خود را به خدا سپردم و جسم من از میان شماها رفته است ، ناراحت نشوید چون روحم در میان شماهاست . از خدا پوزش میطلبم از اینکه جسمى سالم به من داد و امانتى را به من سپرد و من در امتن او خیانت کردم و جسمى که آلوده گناه است میخواهم به او تحویل دهم . خدا مرا ببخشد از اینکه با پاهایم به طرف گناه و با دستانم گناه کردم و با زبانم دروغ گفتم و با گوشهایم غیبت شنیدم و چشمانم از حد خود خارج شدند . در هر حال فرض کنید تا چند لحظه دیگر مرگ به سراغ شما میاید و عبدات خود به خصوص نماز را خالصانه بخوانید .
خوش به سعادت آنکه خود به استقبال مرگ براى خدا میرود. اکنون ناراحتم از اینکه مى‌بینم فقط یک جان دارم که در راه خدا بدهم ، به خدا قسم اگر ۱۰ جان داشتم ، در راه اسلام و براى پایدارى قرآن فدا میکردم .
از دوستان پوزش میخواهم از اینکه با آنها محبت نکردم و نتوانستم دوستى آنها را جبران کنم و از آنها حلالیت میخواهم همچنین از اقوام و خانواده‌ام میخواهم بر سر مزارم بیایید و برایم طلب عفو کنید. دستهایم را به آسمان دراز میکنم و از خدا میخواهم به تمام اهل خانواده‌ام صبر و پایدارى عنایت بفرماید .
چون مرگ در آخرین صفحه دفتر زندگى هر انسان گنجانیده شده و همیشه مرگ به سراغ انسان میاید من این دفتر را برگ میزنم و به سراغ مرگ در راه خدا پیش قدم میشوم ، تا آخرین لحظه فراموشتان نمیکنم . کردستان زیر درخت بلوط در سنگر ساعت ده صبح .
«التماس دعا الحقیر ، هاشم دشتستانى»

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 13:53  توسط سید ذاکر  | 


                                                                     علی محمد دباغ نیا           

نام پدر:محمدعلی

تاریخ تولد:۱۳۳۹

محل تولد:دزفول

تاریخ شهادت:۱۳۶۰/۰۹/۱۴

محل شهادت:بستان

 

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم
و الذین امنوا و عملوالصالحات اولئک اصحاب الجنه هم فیها خالدون (بقره – ۷۶)
کسانیکه به حقارت و کوچکى زندگى دنیا پى بردند و همچنین عظمت و شکوه آخرت را درک کرده‌اند. دیگر حاضر نیستند لحظه‌اى زندگى این دنیا را تحمل کنند . و هر حرکتى و تلاشى که مى کنند و هر فریادى که مى‌کشند براى رهایى از این قفس دنیا است و شاید رمز آن فریادهاى امامان پاکمان که در سیاهى و خلوت شبها سر مى دادند همین حقیقت فوق باشد . و برا اساس همین بینش و نگرش است که این چنین جوانان و پیران روى به سوى جبهه مى آورند و از جامعه دنیا دست مى کشند چرا که اماممان حسین در عاشورا پس از کشته شدن یارانش فرمود خاک بر سر دنیا . در خاتمه این حقیر و این برادر کوچک که بر اساس این چنین بینشى به سوى جبهه هاى نبرد حرکت مى کنم . و سلام به پدر و مادر مى فرستم و به برادرم رضا و به آنها مى‌گویم و دوست دارم که در شهادتم شیون و زارى نکنید و خوشحال باشید و در پایان از همه دوستان و آشنایان مى خواهم که از گناهانم در گذرند و من را ببخشند و برایم دعا کنند تا روحم در ملوک اعلا شاد شود و در اینجا این سخن حسین بن على سالار شهیدان  را یادآورى مى کنم که فرمود (همانسان که دخترکان جوان گردن بند زینت است مرگ براى فرزندان آدم زینت است.) پس حالا که مرگ به گفته امامان زینت است چرا به سوى آن حرکت نکنیم ؟ خداحافظ . على دباغ

+ نوشته شده در  شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 13:59  توسط سید ذاکر  | 

به نام خدا

از عزیزانی که به نوعی باشهدای اسلام آباد ارتباط داشته اند

تقاضا داریم خاطرات وعکس های خود را برای ما ارسال کنند(با ذکر منبع موثق)

ایمیل:t.toba84@yahoo.com


برچسب‌ها: شهدای اسلام آباد, مقاله, عکس, خاطره
+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:28  توسط سید ذاکر  | 

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:26  توسط سید ذاکر  | 

  " بسم رب الشهدا "

شهید" غلامرضامحمدی" شهید" محمدجعفردشتستانی" شهید" محمدرضادشتستانی"

--------------------------------------------------------------------------------------

شهید" هاشم دشتستانی" شهید" ناصردشتستانی" شهید" عبدالحسن دشتستانی"

---------------------------------------------------------------------------------

شهید" احمدقطبی زاده" شهید" طاهرقطبی زاده" شهید" احمدقطب الدین"

----------------------------------------------------------------------------

شهید" محمدقطب الدین" شهید" غلامرضا قطب الدین" شهید" جلیل براتوند"

------------------------------------------------------------------------------

شهید" علی کردونی" شهید" ابراهیم علیپور" شهید" جلیل علیپور" شهید" عبدالمجید دباغ نیا"

--------------------------------------------------------------------------------------------------

شهید" علی محمد دباغ نیا" شهید" بهمن اکبرزاده" شهید" محمد اکبر زاده" شهید" سید خسرو تقوی فر"

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

شهید" سید نصر الله تقوی فر" شهید" جاسم نیسی" شهید" غلامرضا شوشتری"

------------------------------------------------------------------------------

شهید" عبدالله کریمیان" شهید" محمدرضا شادور" شهید" عبدالرحمان خسروشاهی"

----------------------------------------------------------------------------------------

شهید" صالح مرادی" شهید" عبدالله شبرنگ" شهید" علی شبرنگ" شهید" محمد شبرنگ"

-----------------------------------------------------------------------------------------------

شهید" عبدالحسن سلامات" شهید" حسن اسکندری" شهید" منصورعبدیان" شهید" خلیل حمیداوی"

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

شهید" عبدالرحیم عرب زاده" شهید" حاج کریم اسد زاده" شهید" محمد حسین مجاهد"

----------------------------------------------------------------------------------------

شهید" سیدعلی آوالی" شهید" جعفر دشت بزرگ" شهید" عبدالزهراء حاچمی"

---------------------------------------------------------------------------------

                       " شادی روح بلندشان صلوات "

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:22  توسط سید ذاکر  | 

نام و نام خانوادگی : سید علی آوالی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۶/۳۰

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۴/۳۰

محل  تولد : اهواز

وصیت‌نامه:  

----------------------------------------------------------------------------------


بسمه تعالى

ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .

مپندارید کسانى که در راه خدا کشته شدن مرده‌اند بلکه آنها زنده هستند و نزد پروردگارشان روزى

مى‌خورند.

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى که به ما درس  شهادت و رشادت داد و با سلام و درود بر پدر و مادر ى که براى من زحمت کشیدى و مرا بزرگ کردى پدر و مادرم شما مى‌دانید من خیلى عاشق جبهه بودم و خیلى دوست داشتم که همیشه در صحنه‌هاى نبرد حضور داشته باشم شما میدانید که از کوچکى با اسلحه‌هاى غیر واقعى بازى میکردم ولى الان این اسلحه‌ها واقعى هستند و مى‌خواهم واقعا به یکباره دشمن را از بین ببرم. پدر و مادر م از رفتن من به جبهه نارحت نشوید و اگر من شهید شدم براى من گریه نکنید زیرا که من زنده هستم پدر و مادرم جبهه واقعا یک کلاس درس است یک آموزشگاه تربیتى آزمایشى است جبهه یک کلاس خودسازى است من به آنجا رفتم که خود را بسازم و از آنجا درس شهامت و ایمان یاد بگیرم. پدر و مادرم کتابهاى مذهبى را که من داشتم به برادرانم بدهید که آنها را مطالعه نمایند و از نزدیک به آنها آشنا گردند این دنیاى بى‌ارزش است من از این دنیا سیر هستم و زاد و توشه خود را که اعمال من است با خود مى‌برم.

از شما مى‌خواهم که همیشه مدافع اسلام و انقلاب اسلامى باشید و از برادرانم مى‌خواهم که راهم را ادامه دهند و از همه دوستان و آشنایان مى‌خواهم که مرا حلال کنند از پدر و مادرم که زحمات زیاد برایم کشیدن سپاسگذارم و از آنها مى‌خواهم حتى یک لحظه براى من ناراحت نشوند چون این یک وظیفه الهى بود که من انجام دادم این من بودم که براى رسیدن به الله راه شهادت را انتخاب کردم و از شما مى‌خواهم که دعاگوى امام باشید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:6  توسط سید ذاکر  | 

شهیدعبدالرحیم عرب زاده  درسال 1337 در روستای تل تل شهرستان بندر گناوه بدنیا آمد . نام پدرش حسن و پدربزرگ او مرحوم حسین وجد بزرگوارش مرحوم غلام حسین است مادربزرگوارش زهراروستایی فرزند مرحوم محمدتقی ازاهالی روستای عباسی در نزدیکی تل تل است . عبدالرحیم درحالی که یک ساله بود با خانواده به شهرستان اهواز مهاجرت کرد پدر او پس از سکونت در اهواز به مشاغل کارگری پرداخت . با

کار وتلاش فراوان چند سالی طول کشید تا توانستند سر پناهی را در یکی از محلات اهواز تهیه نمایند رحیم دوره نوجوانی سختی را سپری کرد تا کاملا خود راشناخت – زیرا رحیم مانند کودکان هم سن وسال خود نبود

او درفکر رنجهای پدر بود ازاینرو به همراه پدرش به مشاغل کارگری پرداخت او کارکردن را بردرس ومشق ترجیح داد. گرچه درسال های بعد توانست درکلاس بزرگ سالان شرکت کند رحیم عشق عجیبی به زادگاه خود داشت . سالی چندبار برای دیدار خویشان واقوام خود به بندر گناوه و روستای تل تل می امد او چهره بسیار نمکین و دوست داشتنی داشت خوش اخلاق و خوش برخورد بود . هیچوقت از هیچکس گله ای نداشت .عشق عجیبی به خلوت خود داشت . دردهای خود رااز همه کس پنهان می کرد. به قول امیرروستایی

عزیز شاعر بی ادعای گنا وه ای :

ان مرد اشنا که چو بیگانه درمیان                                 غمگین زدرد بی کسی نالان رحیم بود

آن کس که داشت سینه پرازدردها ولی                           ابراز آن نکردی و خندان رحیم بود

    بیست سالگی رحیم با انقلاب اسلامی مصادف شد . او به دلیل کارعمویش درحوزه های علمیه درک کاملی از انقلاب اسلامی پیدا کرد . درجریان تظاهرات مردم اهواز درسال 57 یکبار توسط نیروهای نظامی دستگیر شد . شهید رحیم در تاریخ 10 /1 /59 ازخدمت سربازی معاف شد.شهید بزرگوار درسال 1360 با وجود معافیت از سربازی داوطلبانه خودرا به پادگان معرفی کرد . او تحمل هجوم وحشیانه دشمن رابه خاکش نداشت .پس از دوره آموزشی به لشکر حمزه در تهران منتقل شد. درهمان سال همراه این لشکر به منطقه جنوب اعزام و درعملیات بزرگ فتح المبین شرکت کرد .بعداز این عملیات مرخصی کوتاهی به دادند تا با خانواده اش دیدارکند. بلافاصله به خدمت برگشت و درعملیات عظیمی دیگر بنام عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد.رحیم دیگر آن رحیم گذشته نبود.او درس شجاعت و مقاومت و شهادت را درجبهه های ببرد آموخته بود. او با تمام اختیار و با تمام توان در غرب رودخانه کارون درنزدیکی جاده خونین اهواز- خرمشهرخود راقربانی ایران اسلامی نمود.رحیم عزیز درصبحگاه آغاز عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نایل شد. متاسفانه خبر شهادت رحیم توسط هیچ ارگانی اعلام نشد. جستجو برای پیکر پاک او آغاز شد

بلاخره درتاریخ 29 اردیبهشت ماه سال 61 پس از نوزده روز در بیمارستان امام خمینی اهواز پیدا شد و فردای آن روز دربهشت شهدای اهواز به خاک سپرده شد.تاریخ شهادت این عزیز به نقل از فرماندهان و همرزمانش بطور یقین دردهم اردیبهشت ماه سال 1361 شمسی می باشد .نامش جاودان ویادش گرامی باد.                 

به ادامه مطلب رجوع کنید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 14:59  توسط سید ذاکر  | 

  • نام: حسن اسكندري
  • نام پدر: عبدالله
  • تاریخ تولد: 1343/3/13
  • محل تولد: خوزستان
  • تاریخ شهادت: 1365/11/4
  • محل شهادت: شلمچه
  • عملیات منجر به شهادت: کربلای 5
  • محل دفن: شهر اهواز

--------------------------------------------------------------------------------------------------

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط

با سلام ودورد فراوان به پیشگاه ولی عصر ارواحی فداه ودورد بیکران برنائب آن حضرت   ، حضرت امام خمینی وامت قهرمان وشهید پرور نکاتی را به عنوان وصیت نامه متذکر می شوم باشد که مسئولیت خود را از جهت باقی گذاشتن وصیت انجام داده باشم .    

 در اول از زحمات ورنجهای پدر ومادر عزیز که سهم بزرگی در تربیت من داشته اند قدر دانی می کنم وامیدوارم خطاهای مرا ببخشند ودر مرگ من حزن واندوه به خود راه ندهند زیرا که خوشحالی دارد که فرد امانت خود را به صاحب امانت باز گرداند . واگر هم گریه وزاری کنند اشکهای آنان چونان سیلی پر خروش باشد وهرزگان زمین را غرق کند به امت قهرمان وصیت دارم که دعاها این اسلحهای مؤمنین به خدا را کنار نگذارند ودر دعا فرج آقا امام زمان (عج) وطول عمر امام خمینی این رهبری عالیقدر جهان اسلام وپیروزی اسلام را در سراسر گیتی از خداوند متعال بخواهند.   

  خواهران عزیزرا به حفظ جحاب وپیروزی از فرامین امام امت واحترام به پدر ومارد وصیت می کنم .  در پایان مقدار اسباب واثاثیه ولباسی که در منزل دارم تحویل خانواده ام است وهر کاری را که صلاح باشد با آنها بکنید . پیروزی وتوفیق تمام امت اسلامی ایران را از خدا خواهانم.

حسن اسکندری

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 2:57  توسط سید ذاکر  | 

نام و نام خانوادگی :محمد اکبرزاده دشت بزرگ
نام پدر :
اکبر

تاریخ تولد:۱۳۴۰/۰۷/۰۱

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۵/۱۳

محل  تولد : اهواز

محل شهادت :خوزستان

------------------------------------------------------------------------------------

وصیتنامه:

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
بنام خداوند درهم کوبنده تمام قدرتهاى ظلم و ستم. استکبار و مستکبر. شیطان شیطان‌صفت خداوند ان‌شاءالله. قلب مؤمنان به الله و اسلام را منور و به آنان صبر و استقامت الهى مرحمت. شرک حب نامى را از وجود آنان پاک بگرداند درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و با سلام بر امت و مردم غیور و شهیدپرور هر کس که راه خدا را انتخاب کرد و در این راه به رضاى الله از دنیا رفت احتیاجى به وصیت ندارد. از خدا مى‌خواهم مرا بر هوا و نفس خویش در زنده بودن غالب کند و اگر موفق شدم به آن چیزى که آرزو دارم یعنى شهادت برسم نه اینکه با بى‌احتیاطى جلو بروم و یا بطور عمد خود را بطرف دشمن ببرم. آنچه را در توانم هست تلاش مى‌کنم و پس از رفتنم از این دنیاى فانى مى‌خواهم که بجاى گریه بر قبرم روحم را شاد کنید و روح من زمانى شاد مى‌شود که راه شهیدان را و پیام شهیدان را زنده نگهدارید اگر به قیمت جانتان تمام شود خانواده عزیز و بازماندگان گرامى به یاد خدا باشید از خدا بترسید به خداى بزرگ امیدوار باشید یعنى صفت خوف و صفت رجاء به الله را در وجود خودتان همیشه زنده نگهدارید هرگز غم و اندوه به خود راه ندهید چون مرگ براى همگان وجود دارد همان طور که خداوند در قرآن شریف مى‌فرماید هر کجا باشید مرگ شما را
فرا مى‌رسد اگر چه در کاخهاى محکم باشید چون من امانتى از خدا براى شما بودم که شما وظیفه داشتید این امانت الهى را به خوبى و در نهایت دقت نگهدارى کنید و پرورش دهید و این کار را بخوبى انجام دادید از این امتحان حق تعالى سرافراز بیرون آمدید و اکنون نوبت امتحان دوم است که این امانت الهى را به صاحب اصلى‌اش برگردانید و امیدوارم که از این امتحان پیروز بیرون آیید و قبول شوید و دوباره تأکید مى‌کنم که ناراحت نباشید چون مرگ براى همه است چه بهتر که آن مرگ در راه خدا باشد مادر عزیز و پدر گرامى همبستگان محترم در بین مردم خود را مغرور یا مضموم ندارید و هرگز احساس ناراحتى نکنید و افتخار کنید که فرزندى در راه اسلام و امام و در نهایت حسین(ع) داده‌اید. پدر و مادر عزیز و برادر و خواهر خوبم و دوستان و برادران همسنگرم به حرفهاى امام گوش فرا دهید و به دستوراتش عمل کنید که باعث پیروزى شما و حزب‌الله بر کفار و منافقین است همان طور که امام گفته است مسجد سنگر است. سنگرها را حفظ کنید در نماز جماعت و نماز جمعه حتما تأکید مى‌کنم شرکت جویید هرگز به حرفهاى منافقان و منافق صفتان گوش ندهید که مى‌گویند فلان کس بیخود کشته شد یا مى‌گویند چقدر این جوانها خود را به کشتن مى‌دهند چرا بیخود اى منافق مگر همین شماها و منافقان دو چهره نبودید که مى‌گفتید حسین(ع) هم که خود مى‌دانست کشته مى‌شود بدون علت رفت و خودکشى کرد. نه بلکه حسین و رهروان راه حسین از کربلاى حسین تا کربلاى غرب و جنوب ایران در راه خدا و بر ضد یزیدیان زمان قیام کرده‌اند و شربت شهادت نوشیده‌اند و مرزوق ابدى خداوند مى‌باشد. چند کلامى با مادرم سخن مى‌گویم مادر جان هر موقع به یاد من افتادید و مى‌خواستى گریه کنید یا اینکه بر سر قبر من بیایید آن لحظه به یاد کربلاى حسین(ع) باش که در آن زمان با کافران و ستمگران براى برپا جا ماندن اسلام و آزادى تمام مسلمانان از ظلم و ستم و شکنجه‌هاى یزید جنایتکار و جانى. چگونه جان و فرزندان عزیزشان را دو دستى تقدیم حق تعالى کردند. مادر جان مگر على‌اکبر و قاسم و فرزند شش ماهه‌اش در عاشورا در کربلاى امام حسین شهید نشدند؟ مگر حضرت عباس دو دستش را از تن جدا نکردند؟ پس من که از آن بزرگوار بیشتر نیستم بلکه بنده‌اى گنهکار بیش نبودم و اگر سالها عبادت و گریه و زارى در مقابل خدا مى‌کردم شاید نمى‌توانستم تمام گناهانم را جبران کنم ولى انسانى که به فیض شهادت مى‌رسد تمام گناهانش پاک مى‌شود. مقدارى پول از عده‌اى طلبکار هستم اگر برایتان رسید همه را جمع‌آورى و خمس کنید و بقیه را اگر احتیاج بود براى خانه خرج کنید و اگر نه براى کمک به جبهه یا به راه مستحقین بدهید درضمن امکان دارد جنازه‌ام بدستتان نرسد از این بابت نگران و ناراحت نباشید و هرگاه ناراحت شدید به بهشت شهداى اهواز بروید و قبر این همه شهید را ببینید بله پدر و مادر. قبر شهیدان زنده ابراهیم على‌پور- محمدشبرنگ پسر عمه‌ام- على دباغ معلم جلسه قرآن- احمد مؤذن و پاک قلب- برادر شادور و جلیل على‌پور و دیگر شهیدان درود و رحمت خدا بر همه شهیدان باد- بر سر قبر آنها بروید و آرامش روح و فکر پیدا کنید اما اگر جنازه‌ام بدستتان رسید هرکجا میل دارید به خاک بسپارید اما دوست دارم نزدیک شهداى نامبرده باشم بخصوص پسر عمه‌ام محمد رحمت خدا بر او باد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
خدا نگهدار تمام مؤمنین باد(پدر و مادرم که حق بسیار سنگینى بر گردنم دارید)
التماس دعا از تمام دوستان و آشنایان

+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 2:46  توسط سید ذاکر  | 

پدر و مادر عزیزدر حالی این مکتوبه را دارم مینویسم که تازگی به شهر

مجاهدان راستین اسلام شهر قهرمان پرور سوسنگرد رسیده ام

و به آن خاطر این را مینویسم که این نوشته بماند و شما  بدانید ( مخصوصا" تو مادر ) آن

عاطفه ای که نسبت به فرزند خود داری فقط در این دنیاست چرا  که..... آخرت به قدری

وحشت ناک است که هر کسی را که می بینی می گریزد تا خود را نجات  بدهد ، هیچکس

به فکر فرزند و یا فرزندبفکر اولیاء خود نمیباشد مگر اینکه همگی خود را در  مقابل  اسلام

تسلیم کنیم تا در آخرت که جاودانی ست باز همدیگر را ملاقات کنیم .



منبع :    shohadayedashtebozorg.blogsky.com/category/cat-1       


+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 4:10  توسط سید ذاکر  | 

مطالب قدیمی‌تر





Powered by WebGozar