کشاورزان شهرستان گتوند قبل از تحویل گندم و کلزا  در سامانه  پهنه بندی کشاورزی ثبت نام  کنند

یونس سلطانی کاظمی ریاست اداره تعاون روستایی شهرستان گتوند در جلسه شورای کشاورزی شهرستان گتوند گفت: با توجه به دستورالعمل داده شده کشاورزانی که در سامانه  پهنه بندی کشاورزی ثبت نام نکنند جهت دریافت وجه محصول خود با مشکل  مواجه خواهند شد  ، لذا از کشاورزان خواهشمندیم هر چه زودتر در این سایت اقدام به ثبت نام کنند


سلطانی کاظمی در ادامه گفت:  مراکز خرید شهر گتوند، بخش عقیلی و جنت مکان آماده خرید گندم از کشاورزان شهرستان می باشد و تنها مرکز خرید جنت مکان  مجاز به خرید دانه های کلزا می باشد

 وی در ادامه گفت: با توجه به تجربه و نظر سنجی های انتظار کشاورزان در صف انتظار 20دقیقه بوده و از تمامی کشاورزان خواست با توجه به شيوع بيماري ویروس کرونا در مواقع حضور در مراکز خرید نکات بهداشتی را رعایت کنند و از خطرات احتمالی جلوگیری نمایند


یونس سلطانی کاظمی در پایان گفت: این اداره آماده همکاری با شورای زکات شهرستان می باشد

 

کد خدای آبادی

قلعه کاعباس(قلعه کربلایی عباس)

در سخن آورده اند در دنیای پر ظلم ستم در سرزمین تورانیان کدخدای بود به نام کربلایی عباس  که این کدخدا مردی خداپرست . خداترس . مردم دار و عادل که در تاریخ آن دیار از آن به بزرگی نیکی یاد می کنند این کدخدا منزلی داشت در شمال آبادی که بسیار بزرگ بود در زمانهای قدیم چون رسم بر این بود بخاصر نبود نعمت برق در ورودی خانه اتاق یا ایوانی بنا می كردند که استراحت گاه فصول گرم سال باشد و با پاشیدن آب برزمین آن هوای مطبوعی به خود می گرفت و در بالای این اتاق یا ایوان قلعه یا اتاقکی داشت که دارای دو درب که یکی رو به شمال شرقی و دیگری سمت شمال که کوچه قرارداشت باز می شد این اتاق طوری طراحی شده بود که یک درب ورودی و يك درب خروجی داشت و هم کار تهویه را نيز انجام می داد که دارای پلكاني سنگی بود که ارتباط با پائین و قلعه را به هم ربط می داد در بالای این قلعه دو شاخ پازن یا( بز کوهی) داشت و درب آن درب چوبی قرمز رنگ با بهترین چوب بود که خود جلوه ای خاص داشت این قلعه جهت نشست های خوانین و بزرگان دیار ما دشت بزرگ بود این آثار زیباي تاريخي و به یاد ماندی بر اثر خالی شدن سکنه آسیب دید و به فرد غیر بومی واگذار شد که مورد تخریب قرار گرفت .

در پایان برای شادی روح پاک کربلایی عباس و خدمتی به دیار دشت بزرگ کرد صلوات بفرستیم و برای آمرزش او فاتحه بخوانیم

روی موج آب

imgurl.ir
استاد مجيد جعفري زاده


سایه بان سر کشاورزان بود. وجودش تمام منطقه را پر می کرد! تنه اش پر از غرور، انگار تمام اطراف را چشم دوخته بود. مهمانپذیری که با سبدهای کنارش پذیرایی می کرد.قد دوازده برادر ارزش داشت.
دوست نداشتم واژگون ببینمت تا ماهیان زیر تنه ات برقصند! اما باور کنید که بر ریشه هایت سر گذاشتم و گریه کردم. 
بندی بین دو آب شور و کارون مانده و چشمان چم بیدی نگران بریدن از مردمش بود، چرا که سالها خاکش را بیلهای پدرانمان نوازش کرده و خاکش بر پیشانی پر از عرق، با سجود پدر چسبیده بود. 
آن سال علفش تا زانو آمده و جبار مرتب کوک بالابانش را می گرفت و دی بلال می نواخت، مش سلمان مرد صبور و سنگینی که طعم سرد و گرم روزگار را کاملا چشیده بود و گاهی نگاهی معنی دار به آبهای اطراف می انداخت.مش ابراهیم و مش علی ستون کار بودند و بالغ بر هزار راس گوسفند را در مساحت بین دو آب به تدبیر نشسته بودند.
چند روزی بدینگونه گذشت و گوسفندان فربه شده بودند اما گاهی سر شب سگ سیاه رنگ گله، پاس مشکوکی می کرد. سر وکله ی ابرها از پشت کوشکک پیدا شد اما مش ابراهیم با خود فکر می کرد که ابر بهار است و چیزی جز رعد و برق و سر و صدا نیست!
مش علی گاهی دستی به سبیلهایش می کشید و می گفت طوری نیست.اما در غیاب چشم آنها آبهای شور و کارون در بالا دست همدیگر را در آغوش کشیده بودند و گزگز زیاد می شدند.
 صبح روز ششم آب از دوطرف بالاتر آمده و زنگ خطر را به صدا در آورد،گوسفندان بی خبر از همه چیز، در لابلای بیشه زار می چریدند، ابرها آسمان را پوشیده و مایه دار نشان می دادند و با یک رعد و برق شدید شروع به باریدن کردند. حلقه ی محاصره تنگ تر می شد و آنان گوسفندان را به جای بلندتر می راندند. هنوز باور شدنی نبود! هوای ملایم بهار و دیدن کوه زیر کمر و مقملی و حضرات پشتیبانی این دست آب، قوت قلبی بود که به آنها می داد.
جوانی و جرات مش علی و دلداری مش ابراهیم، با سکوت معنی دار مش سلمان خدا بیامرز، اشکهای جبار را در چشمش خشک می کرد!عصر همانروز قضیه جدی تر شده بود و آفتاب اندکی از لابلای ابرها سرکی کشید تا غروبی غم انگیز را پشت بیشه نشان دهد. شاید هنوز چاره سازی، با قایق بود اما دیگر تاریکی شب امان نداد. آبها تقریبا از چهار طرف برق می زد! گله ها را به بالاترین نقطه آورده بودند و آنها هم گویا متوجه میدان کارزار و جنگ با موج آب را فهمیده بودند! بچه ها نمی دانستند نگران جان خود باشند یا گوسفندان. دار  جزیره ستونی بود که بارهای بار کارون را شکست داده بود و به بیدهای بیشه ی آن دستی قهقهه زده بود. زمین و زمان آب شده بود و پشم های گوسفندان پر از آب باران شده بود!
جبار در سکوت سختی فرو رفته  و مش ابراهیم و مش علی در چشمهای همدیگر نگاه می کردند، اما مش علی یک نگرانی دیگر هم داشت و آن هم نگرانی پدر پیرمردش مش سلمان که اضافه بر سازمان بود، هر چند که مش سلمان خدا بیامرز هم خودش مردی محکم، آرام و تنش نلرزیده بود.
چیزی نمانده که دیگر خشکی بر جای نماند، صدای توره های اطراف امشب از نزدیک نیامد! آنها تخت سیمی را بر شاخه های بالایی و تنومند کنار بستند و بالا رفتند! مش ابراهیم پایش از زمین کنده نمی شد، مش سلمان برای زبان بسته ها اشک می ریخت و جبار محکم به شاخه ی درخت چسبیده بود! هوا دیگر تاریک شده بود و دیگر حلقه ی آبی در کار نبود و آب زیر سینه گوسفندان رسیده و آنها به هم چسبیده، سر و صدا میکردند و چشم از درخت نمی کندند! اما آب دست بردار نبود.
تمام منطقه پر از آب و بیشتر اراضی زیر سیل آب رفته بود.
طولی نکشید که پای گوسفندان  از زمین کنده شد و بقیه اش را نمیخواهم بنویسم!بچه ها روی تخت و شاخه های درخت همدیگر را دلداری می دادند و در نیمه های شب آب دوباره زیر پایشان رسید و چاره ای جز تغییر جایگاه به شاخه های بالاتر نبود.
آب زیر نگاههای تحقیر آمیز دار جزیره می غرید و موج می زد و رجز خوانی می کرد!تاریکی شب و سیل خروشان اجازه حرکت قایق نجات را نمی داد و هر از گاهی از روی کنار، نور چراغ لیت بعلامت جریان زندگی دیده می شد.
آنها در تاریکی متوجه عظمت آب نشده بودند!چیزی دیگر از درخت کنار بیرون نمانده بود و مردم منتظر طلوع فجر بودند، آنشب ساعتها طول کشید.
اما سکاندار اندکی بعد از نیمه های شب طاقتش برید و گازش را در دل آب گرفت. کارآزموده بود به این خاطر که از پایین درخت و از زاویه ی مخالف جریان آب قایق را زیر پای بچه ها هدایت کرد.
کمتر از نیم ساعت پایشان روی خشکی لبه کانال آبرسانی حال حاضر پیاده شد.مردم خوشحال شدند و خدا را شکر کردند که جان سالم به در برده اند. دیدن (قاش) خالی، سخت بود.
این شد که بلافاصله به لطف خدا دوباره این عزیزان صاحب مکنت و مال شدند.

خدا گر زحکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در  دیگریاین بود

برگی از تاریخ.پایان. 6 اردیبهشت 98 

 

معرفي اشكفت‌هاي دشت بزرگ

در زمان‌هاي قديم ساكنين دشت بزرگ علاوه بر اينكه كشاورزي شغل اصلي مردم بود عده‌اي از مردم به شغل دامداري مشغول بودن و در فصولي از سال كه زمينهاي كشاورزي زير كشت بود يا به نوعي جوابگوي احشام دامداران اين مرز و بوم نبود دام‌هاي خود را به منطقه كوهستاني برده كه ضمن استفاده از چراگاه‌ها از اين اشكفت‌ها براي استراحت خود و دامهاي خود استفاده مينمودند گفتني است كه دامداراني كه از اين مكان‌ها استفاده مي‌نمودند از خانواده هاي بزرگ و سرشناسي بودند كه بعضي از آنها نيز به نام ايشان ثبت شده است از اين اشكفت‌هاي مي‌تواند مكان‌هاي زير را نام برد.

اشكفت گربقون: موقعيت جغرافيايي اين اشكفت كه در ابتداي تنگ عقيلي واقع شده كه داراي چشمه طبيعي و درختان كلخونگ و كنار در بالاي وساير جاذبه هاي طبيعي ميباشد كه از زيبايي‌هاي خاص برخوردار است.

اشكفت احمد: اين اشكفت نيز در كوه فدلك در مسير راه شيركشان كه همان راه مال رو قديم دشت بزرگ به شوشتر است واقع شده است.

اشكفت خوتين آقايي(خاتون آقايي):اين اشكفت در كوه فدلك و انتهاي مرز زمين‌هاي روستاي كوه زر با دشت بزرگ واقع شده است .

 

 

 

 

چاله دان

در قدیم الایام که ساختمان دارای معماری خاص سنتی بود از محلی به نام چاله ‌دان (آشپزخانه) برای پخت پز نان و غذا استفاده می شد چاله ‌دان (آشپزخانه) داراي ديوارهاي با مصالح ساختماني سنگ وگل و به ارتفاع 2 تا 2.5 متر بوده كه براي تهويه آن در ارتفاع 2 متري پنجره (سوراخي) براي خارج شدن دود تعبيه مي شد که معمولاً برای پوشش سقف آن از نی یا چوب گز(گز گياه خود رو در منطقه گرمسير مي باشد كه در كنار روخانه هاو تالاب ها رشد مي كند) استفاده می کردند و  كهگلي (کاه گلی) براي پشت بام آماده آن را کاه گل می کردند در انتهاي چاله دان (آشپزخانه) كندالي (گودالی) درست مي کردند  و آتش را در درون آن برپا مي شد  گفتني است كه كه به خاطر وزش باد چاله را در انتها ايجاد مي كردند و در اطراف آن سه عدد كچك گلي (سنگ زير ديگ يا تابه ) قرار می  دادند سوخت آن از تكه ((پهن حيوانات)) و هيمه ((چوب گز)) استفاده مي كردند اين چاله ‌دان (آشپزخانه)  داراي قفسه هايي به نام (تاخچه ) بود كه سيخ، نمك وكبريت ... درون آنها مي گذاشتند.

متاسفانه با توجه به دگرگونی شیوه های ساخت و ساز ديگري هيچ آثاري از آنها يافت نمي شود و در حال حاضر ساختمان ها به بروز و آشپزخانه ها به صورت اوپن در اتاقهاي پذيرايي مي باشند.