صحرای وطن


کاش مارا سفری بود به صحرای وطن
خطه  سبز عقیلی که بود چون گلشن
هیچ جا خانه من نیست بجز دشت بزرگ
هیچ خاکی نبود خوبتراز خاک وطن
یاد از پای گچ ودهلرنو ظلم اباد
یاد از چشمه شیرین موقع قاقل چیدن
عطر بسیار به هر دکه ودکانی هست
عطر انست که از خاک وطن بوییدن
اهل ده سید عام جمله  عزیزندو گرام
ای به قربان همه تا نفسی هست به تن
شکوه هرگز نکنم کینه ندارن زکسی
در مرام من بیدل نبود رنجیدن
اه رفت از نظرم قله چوقا شهری
گر گذارت فتدد انجا بنما یاد زمن
کاش همچو مرغ سبکبال به پرواز ایم
ننشینم به محلی بجز از جا خرمن 

 

شعر از زنده یاد مجید یوسفی تولد۱۳۲۷وفات ۱۳۷۸یا ۱۳۷۹ خدا همه را رحمت کند  

نظرات 2 + ارسال نظر
منصور 30 تیر 1389 ساعت 01:32

سلام در مصرع 13 قله نیست درستش مله است که در زبان محلی دشت بزرگی به تپه های کوچک گفته می شود

غلامرضا 8 آبان 1390 ساعت 21:49

سلام :ضمن تشکر از زحمات جنابعلی این شعر کاملا" اشتباه وفقط چند جمله درهم ریخته می باشد اصل شعر چیز دیگری است .خواهش می کنم تحقیق مطالعه و اصلاح فرمایید.من شعر راازبرم چون خودم از روی کتاب زنده یاد مطالعه کردم و از لحاظ عروض وقافیه و...خیلی نوشته شمادرهم است هم وطن .لیوتم

غلامرضا جان ممنون هستم. ایکاش اصل شعر رو واسمون مینوشتید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد