در سوگ خورشید

در سوگ خورشید

روزی که قلب آسمان ها درد بارید /
بر باغ "سبز" زندگی مان زرد بارید /
نه آسمان نه ماه دیدم من که آنروز/
دریابه فرق سبز خود هم گرد بارید /
تصویرها در قاب گنگ سینه بشکست /
از بس بر آن آیینه آه سرد بارید /

شهری پر از شبگرد بود و ماه اما/
تا صبح با این مردم شبگرد بارید/
خورشید را در خاک کردند ، خاک اما /
دریای شرم از پاکی آن مرد بارید/
انگار یلدا بود.. نه .یلدا ترین بود/
روزی که قلب آسمان ها درد بارید /
 سید نورالدین مرعشی ۱۳۷۱
کانال خبری دشت بزرگ 30002515700700

کوچه باران

کوچه ی باران

چون لاله ی دلسوخته ی فصل بهاریم
وقتی که قدم کوچه ی معشوقه گذاریم

از بوی طربناک محبت به هوایش
آهی ز جگر از سر افسوس بر آریم

زین حسرت جانسوز به یاد لب لعلش
یک بوسه ی غمناک در آن کوچه بکاریم

چون بغض گلو می شکند یا دل مجنون
ابرانه بگرییم و غریبانه بباریم

با اینکه جگر سوختگان ره عشقیم
جز اشک روان حاصلی از عشق نداریم

در کوچه ی معشوقه ی محبوب دل آزار
ما خاک ره دلبر و مانند غباریم

از شام غم انگیز جدایی چه بگویم
کز دوری گل خسته دل و زار و نزاریم

منصور بیا مست دل آرای دگر باش
هیهات که ما عاشق چشمان نگاریم

شعر منصور فرهی نیا  دشت بزرگ

کانال خبری دشت بزرگ پیامک 30002515700700

خواب شیرین شعری از منصور فرهی نیا

خواب شیرین

نازنینا تو که افسونگر دلها شده ای
این عجب نیست که غافل ز دل ما شده ای
دیدم این خواب خوش ای ماه که در خلوت شب
ناگهان چون پری از دور هویدا شده ای
گفتم ای دلبر شیرین دل آزار چرا
بی خبر از دل این عاشق رسوا شده ای
می دوم من که به صحرای غم اندر پی تو
شاید اما تو پری ساکن دریا شده ای
قلبم آشفته مکن  ناز مکن از چه سبب
بعد عمری تو در این غمکده پیدا شده ای
هیچ از این عاشق دیوانه خبر داشته ای
یا خبر داشته ،دور از من تنها شده ای
آرزوهای مرا باد به گوش تو رساند
کین چنین آمدی و همچو مسیحا شده ای
رنج اگر می کشم از این غم مهجوری تو
دلخوشم من که تو شیرینی رویا شده ای
بس کن این قصه تو منصور ز رسوایی عشق
شهره ی شهری و رسوایی هر جا شده ای

شعر منصور فرهی نیا ..دشت بزرگ
____
کانال خبری دشت بزرگ
پیامک : ۳۰۰۰۲۵۱۵۷۰۰۷۰۰

سردار عشق .شعری از منصور فرهی نیا

سردار عشق

سردار دل و جانی سردار سلیمانی
کاخ سیه شیطان والله بلرزانی
چون شیر به جنگ گرگ رفتی و نترسیدی
شیری بخدا شیری ای رستم ایرانی
در دفتر و در سنگر جای تو نمی باشد
تو مرد دلیری ها فرمانده ی میدانی
دشمن به خیال خود از پای در آوردت
آن دیو نمی داند خورشید درخشانی
ای زنده ی جاویدان ای یاور مظلومان
ای ماه وش و تابان چون آیت قرآنی
گویند رفیقانت مردی و سپه سالار
گویند عزیزانت از خطه ی کرمانی
سخت است بر آن دشمن بعد از تو جواب ما
خواب خوش آن دشمن پیوسته پریشانی
منصور چو سربازی جان برکف و آماده
دستور بده سردار هر آن چه تو می دانی
شعر منصور فرهی نیا دشت بزرگ

کانال خبری دشت بزرگ
پیامک ۳۰۰۰۲۵۱۵۷۰۰۷۰۰
گروه واتساپ
https://chat.whatsapp.com/CBQT1oSq9qaK8zWKcQej0h
http://t.me/dashtbozorgi
 کانال تلگرام
http://Wa.me/989303006105

دوبیتی از خانم معصومه مطیع

دگر آبی به تن جاری رود ،جاری نیست

از دست منو شما ساخته هم کاری نیست
سر می کشیم جمله مرضها چون موج
قلب آسمان از غم خاک عاری نیست

"معصومه مطیع شاعر توانای دشت بزرگ"

دوبیتی از خانم معصومه مطیع

من از هجوم ریز گردها خسته ام
کوله بار سفرم را بسته ام
راهیم به سوی غربت لاجرم
دست از شهر و دیارم شسته ام


همشهریان همه باهم
هم صدا تا صدایمان به گوش مسولین برسد
برای آینده فرزندانمان بکوشیم
تا شاید از بلا رهایی یابیم.

دوبیتی از سرکار خانم مطیع به
 اعضای محترم " کانال خبری دشت بزرگ "

شعر زنده یاد حاج محمد معلم نیا با موضوع دشت بزرگ.

شعر زنده یاد حاج محمد معلم نیا با موضوع دشت بزرگ.
روزگار بنگرین وخش کارش
مو کر دشزرگیم  دیر دیارش
ار خدا نصرت بده ایرم ولایت
غربت سی مردمون کنم حکایت
گهوگل ورم بیون  دسه ودسه
چندیه نیدمتونه خوشحال نشسه
گهوگلم تیله پلنگ شیرون جنگی
قسمتون امام رضا بیون دشزرگی
دشزرگی مین بهار سر سور پوپیل
بیویین بعد شنو همه رونیم بیل
جو کنیم اوو بریم تا می ولایت
گهوگری رسمی بوه منه حکایت
دشزرگی یاد گپون سر اوسیو بهمه
ار ایخون گوشتین گرین بیون زواله
گهوگلم یادم کنین می چم چیتی
همه روز شمی کشی او و جو و قوطی
ار ایخون مونه بینین می دشت بزرگی
یا سر بوسوریوم یا می پلنگی
مو کر  دشزرگیم شمشیر حقم
هرکیه حق بو ایگم بلکه نبینم
مو کر دشت بزرگ مو تیله شیروم
مو و پای غیرتم اخر ایمیرم
     استاد زنده یاد حاج محمد معلم نیا - سال ۱۳۸۱